اعضای محفل ملی ایران ۲۷ دسامبر ۱۹۸۱ تیر باران شدند. |
مبارک گردنی که در کمندش افتد و فرخنده سری که در راه محبّتش بخاک افتد
پس ای دوست از نفس بیگانه شو تا به یگانه پیبری و از خاکدان فانی بگذر تا در آشیان الهی جای گیری نیستی باید تا نار هستی برافروزی و مقبول راه عشق شوی...
صدهزار مظلومان در کمندش
بسته و صدهزار عارفان به تیرش خسته هر سرخی که در عالم بینی اثر قهرش دان و هر
زردی که در رخسار بینی از زهرش شمر جز فنا دوائی نبخشد و جز در وادی عدم قدم نگذارد
ولکن زهرش در کام عاشق از شهد خوشتر و فنایش در نظر طالب از صدهزار بقا محبوبتر
است
پس باید بنار عشق حجابهای نفس شیطانی سوخته شود تا روح برای ادراک مراتب
سیّد لولاک لطیف و پاکیزه گردد
نار عشقی برفروز و جمله هستیها بسوز
پس قدم بردار و اندر کوی عشّاقان گذار