غزلی 19 بیتی به مناسبت شهادت حضرت ربّ اعلی
شاعر: سید عبدالحسین صاحب الزمانی
|
'House of the Bab' in Shiraz, Iran. |
بسم الله الامنع الاقدس
عمری گذشت در پس هم روزگارها
بس ناله های بی ثمر و انتظارها
گاهی زبان به «ندبه» و گاهی «دعای عهد»
غافل ز وعده ها و ز قول و قرارها
دلها ز دشمنی پُر و از مهر بُد تهی
کفر آشکار شد ز یمین و یسارها
خورشید حق ز مطلع شیراز شد عیان
افلاکها به طوف رُخش در مدارها
باب عطا گشوده بگردید سوی خلق
اندر پی اش روانه شده تک سوارها
«بُشرویه» دست یافت بر آن گوهر فرید
بُشری بشد به جمعیت دل فگارها
سبحانَ مَن تَقَدّست اسماءُهُ که کرد
«قدّوس» را سرآمدِ آن بی قرارها
با یک نگَه بشسته دل از دین و عقل و جان
وز یک کرشمه گشته شهِ شهسوارها
حوا و ساره، آسیه، مریم وَ فاطمه
حول حریم «طاهره» پروانه وار ها
شورِ نُشور از سخن و فعل او بلند
اِستاده مردگان به دَم اش از مزارها
هفده دلیرمرد و یکی شیرزن ببین
گردیده «حیّ» ز شب کده ی مُرده زارها
شد نوزده تمام و به اکسیر سرمدی
جوشید آب زندگی از شوره زارها
ربِّ علیِّ عالیِ اعلی چو جلوه کرد
پیش رُخش به سجده همه سر به دار ها
شیطان خروش کرد و شیاطین به گرد او
شد مجتمع بهائم و دیوان و مار ها
آماج تیر کینه ی اصحابِ شیعه گشت
جسم امیر قافله ی گلعذارها
بودی به زخم مرهم و بر دردها شِفا
چون شد تنت پذیره ی تیغ شرارها؟
«هرگز نمیرَد آن که دلش زنده شد به عشق»
تو جانِ عالمی و صفای بهارها
جانهای مست، بسته ی زلف مُعَنبرت
رویِش کند ز هر قدمت لاله زار ها
«کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟»
محو تو ام به لحظه و لیل و نهارها