در تاریخ تاریک و ظلمانی قاجار و در میان رکودها و پس رفت های اجتماعی و اقتصادی ایران در این دوران، گاهی نقاط روشنی جلب نظر می کنند که کورسوئی زده و ناپدید می شوند.
در این صفحات تاریخ به چند دوره اصلاحات بر می خوریم. اولین دوره اصلاحات را شاید بتوان به زمان فتحعلی شاه نسبت داد که توسط عباس میرزای ولیعهد و با همکاری میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی ایجاد شد. فکر ایجاد ارتش منظم، پیشرفت صنایع و فرستادن دانشجو به فرنگ برخی از عناصر این اصلاحات محسوب می شود. پس از یک دوره رکود فکری در عصر محمدشاه، به دوران ناصرالدین شاه و صدارت اعظمی امیرکبیر می رسیم و تشکیل دارالفنون را به عنوان گامی در جدا کردن آموزش از سیستم دینی و بهاء دادن به آن، عنصر خاصه این دوره از اصطلاحات می یابیم.
شاید دوران اصلاحات میرزا حسین خان سپهسالار که پس از دوران ایستای میرزا آقا خان نوری نمایان شد را بتوان دوران دقیق ترین و وسیع ترین اصلاحات قاجاریه نام نهاد. این اصلاحات که در جهت محدود کردن قدرت حکام محلی (از طریق تنظیم قوانین مدنی و عرفی، تشکیل مجالس مشورتی، بررسی مداوم بودجه محلی، لزوم تأیید دولت مرکزی برای اجرای تصمیمات حکومت مرکزی) و نیز تجدید قدرت علمای مذهبی (و تعلیم مدارس غیر دینی، ایجاد نظام قضائی بدون دخالت علماء) و همچنین قدرتمندی و نوسازی خود حکومت (تشکیل ارتش منظم، تجدید بنای صنایع، ایجاد بانک ها و .... ) بود.
اگرچه این اصلاحات به صورت کامل مجری نگشت و از جانب صاحبان قدرت در ایران که اصلاحات، ایشان را متضرر می ساخت مورد مخالفت قرار گرفت و نهایتا تضعیف و دچار اشکال گردید، ولی از تأثیرات و نتایج آن در ایران نمی توان چشم پوشید.
شاید یکی از این نتایج، غلیان و فوران افکار نفوسی است که بنا به دلائل مختلف و با انگیزه های متفاوت به بیان این ایده پرداختند و با نگارش عقاید و آراء خود موجب وسعت نظر و بینش افراد گشتند.
اکثر این رساله ها با ارجاع اهل ایران به گذشته پرعظمت و جلال کشورشان، خواهان متنبه شدن و بنابراین برخاستن از حالت رکود و رخوت و سستی و دست یازیدن به وسایل تغییر و تحول و پیشرفت است.
در میان این نوشتجات به رساله ای برمی خوریم که در سال 1292 ه.ق بدون نام نویسنده نگاشته می شودو «اسرار الغیبیه لاسباب المدنیه» نام می گیرد. نویسنده علت این گمنامی را در نفس رساله ذکر می کند : « ... تا واضح و مبرهن گردد که مقصدی جز خیر کل نداشته و ندارم، بلکه چون دلالت بر خیر را عین عمل خیر دانسته لهذا بدین چند کلمه نصحیه ابنای وطن خویش را چون ناصح امین لوجه الله متذکر می نمایم... » (ص8)
این رساله که توسط حضرت عبدالبهاء، فرزند ارشد حضرت بهاءالله و مرکز میثاق دیانت بهائی، نگاشته شده در انتشارات بعدی «رساله مدنیه » نام می گیرد. درتاریخ می خوانیم که نگاشتن رساله مدنیه به امر حضرت بهاءالله بوده است مبنی بر اینکه : « ... چند ورقی در سبب و علت عمار دنیا و خراب آن نوشته شود... »
با نگاه اولیه به ساختار رساله در می یابیم که این اثر شامل یک مقدمه و یک تنه اصلی است.
مقدمه با تمجید دانش و هوش و اعمال خیریه آغاز می شود و مخاطب (یا مخاطبین) را به عمل در جهت سعادت بشر و عمران ایران تشویق می کند. علت نگارش رساله و علت گمنامی نویسنده مطرح می گردد و در نهایت با یادآوری گذشته باشکوه ایران و عظمت و امتیاز ایران و ایرانی، مخاطب را متنبه می سازد و به حرکت ترغیب می نماید. در پایان، مسأله اصلاحات مطرح می شود و به ذکر اعتراضات چهار گروه مخالفین اصلاحات می پردازد.
این مخالفین عمدتا شاهزادگان و حکام قاجار و علمای مذهبی بودند که از اصلاحات ضرر می کردند. برخی ناسیونالیست های افراطی و نیز تعدادی محافظه کار خواهان تأنی، سایر گروه های مخالفین را تشکیل می دادند.
در بخش بعد که تنه اصلی رساله به شمار می رود، نویسنده با دلائل مقنع به هر یک از این گروه های معترض پاسخ می دهند و لزوم اصلاحات را اثبات می نمایند.
همان طور که ملاحظه می شود ساختار صوری رساله شباهت زیادی با رساله های انتقادی-اجتماعی دوران قاجار دارد، اما با عمیق تر شدن و دقیق تر شدن در محتوای آن متوجه تفاوت های عمده و آشکاری می شویم و به نکات و عناصر بسیار بدیع و جدید می رسیم تا جائی که احساس می شود مسأله اصلاحات و معترضین آن و مباحثی که درباره اتفاقات آن زمان خاص ذکر گردیده، صرفا به منزله ظرفی است که مظروف و محتوائی بس بدیع و حقایقی بس عمیق و متعالی را در خود جای داده است، به گونه ای که می توان آن را عموما فارغ از زمان و مکان خاص در جهت تغییر و تحول و تجدد عالم انسانی به کار برد.
یکی از مهم ترین دیدگاه هایی که در رساله مدنیه به چشم می خورد لزوم تغییر و تحول عمیق و بنیادی در همه عناصر جامعه است. نویسنده رساله معتقد است در صورتی که تنها به اصلاح ظواهر امور یا ایجاد عناصر و نهادهائی که شاخص جوامع پیشرفته است بپردازیم، هرگز «اصلاح مأمول تام» رخ نمی گشاید. اصلاح حقیقی و تجدد راستین زمانی متحقق می شود که جامعه، افراد و نهادهایش از درون متحول شوند. افکار روشن شود و آنگاه ما به زندگی، به مقام انسان، به جایگاه موءسسات و نهادها و به مفهوم سعادت و نیکبختی عالم انسانی تغییر نماید. اینها مسائل است که در جای جای رساله به تبیین و تشریح آن پرداخته می شود. ارزش و اهمیتی که در کل رساله به مسأله «تعلیم و تربیت» به چشم می خورد و حتی مواضیع متعددی که در آن اصل « توسیع دائره معارف» به عنوان جنبه ای از اصلاحات آن روز عمیقا ستوده می شود؛ نشانگر اهمیت این تغییر و تحول اساسی و بنیادی است که جز از طریق تعلیم صحیح که از دوران کودکی آغاز شود و عمومی و همگانی باشد، میسر نمی گردد.
به نظر می رسد مفهوم تحول و تجدد را در سه مورد فرد، نهادها، موسسات و جامعه بتوان در این اثر بررسی نمود.
در مورد فرد به عنوان عاملی اساسی و حیاتی در پیشرفت و تحول جامعه، رساله بر نقش تک تک افراد در ایجاد اصلاح و نوسازی تأکید می نماید و معتقد است: « ... تا جمهور اهالی تربیت نشوند حصول اصلاح حقیقی و کامل، امکان پذیر نمی باشد.» به مقام والای انسان اشاره می کند، اینکه از بین همه موجودات او به عطیه دانش و هوش مخصص گشته است. با مخاطب قرار دادن انسان با حدیث «أ تزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی عالم الاکبر» (آیا تو گمان می کنی جرمی صغیر هستی در حالی که عالمی بزرگ در تو نهفته است ) به وجود استعدادها و قابلیت ها و ظرفیت های فوق العاده او می پردازند. این نوع بینش رساله نسبت به انسان و تعریفی که از او ارائه می دهد، در نوع تعریف و خصوصیات تمدن و تجددی که در خور چنین انسانی باشد بسیار موثر است. این تمدن بالتبع تمدنی خواهد بود که به همه جنبه های والای این اشرف مخلوقات (جنبه های جسمانی، انسانی و روحانی) می پردازد و لذا تمدنی جامع است.
این دید و نگرش درکل رساله جاری است که درعین اهمیت فوق العاده ای که برای فرد انسانی قائل می شود، نیاز او را به تحت انضباط و چارچوب درآمدن و تربیت شدن مطرح می کند. بخشی از رساله مدنیه به رد این نظر که «ناموس طبیعی مانع از ارتکاب اعمال قبیحه و ضابط کمالات معنویه و صوریه است» می پردازد، مثبت این حقیقت است که خلاقیت فرد برای اینکه هر چه بیشتر مثمر ثمر باشد و از جدائی و بیگانگی ای که در اثر فردگرائی افراطی حاصل می شود، جلوگیری کند؛ باید تحت انضباط و قانون درآید. روح انسانی در صورتی قوایش را ظاهر می کندکه احکام مادی و روحانی را بپذیرد.
عامل بعدی که تغییر و نوسازی آن در تمدن و تجدد راستین نقش اساسی دارد، نهادها و موسسات هستند. در رساله مدنیه با دیدی جهانشمول، نقش موسسات و ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، حکومتی و ... در اصلاح ایران و بالتبع اصلاح عالم مد نظر قرار گرفته است. در رساله می خوانیم : « ... و انتظام احوال و ضبط و ربط اطوار تا به درجه ای نرسد که اگر نفسی ولو کمال جهد مبذول نماید خود را عاجز یابد از اینکه مقدار رأس شعری از مسلک حقانیت تجاوز نماید. اصلاح مأمول تام رخ نگشاید» ص ؟
به این ترتیب به اهمیت وجود سیستم و نظامی صحیح که در ظل آن افراد انسانی قادر به رشد و شکوفائی استعدادهای حقیقی و درونی خویش باشد، اشاره می شود. در مباحث مربوط به لزوم تدوین و حاکمیت قانون (قوانینی که عمومی، یکسان و قابل پیش بینی باشد) خصوصیات چنین سیستمی را مطرح می کنند. اهمیت وجود مجالس شور را که به حکومت مردم سالار منتهی می گردد و چگونگی تشکیل آنها و شرایط اعضایش در رساله مدنیه توصیف گشته است.
رساله با نقل تمدن و حکومات غرب و بیان حقایقی در باب چگونگی ایجاد تمدن حقیقی، نوع حکومات و موسسات جهانی را توصیف می نماید و به تشریح جامعه ای می پردازد که در آن نهادهای اجتماعی نه تنها تفکیک شده اند بلکه با یکدیگر انطباق می یابند و با تأثیر و تأثر و تفعل و تعاملی منظم بر یکدیگر، در بهبود وضع جامعه موثر می افتند.
به مفهوم جامعه به عنوان «واحد جامعی از تمدن که مرکب از افراد و موسسات است که برای مقصدی واحد همکاری می کنند و در عین جدائی اعضاء در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند و سعی در حفظ وحدت لازمه بین خود می نمایند» در بسیاری از آثار بهائی اشاره شده است .
در سراسر رساله مدنیه این روح جاری و ساری است که در اثر تغییر و تحول عمیقی که در افکار و قلوب مردمان و نیز در ساختار موسسات و نهادها حاصل می شود به تفسیری اساسی و درونی و تدریجی می انجامد که به روح جمعی و فرهنگ جامعه مبدل می گردد .
رساله، عالم را به هیکل انسانی تشبیه می کند که جهت ارائه تعریفی دقیق از مفهوم جامعه و فرایند مضاعف شدن قوا و نیروهای آن نسبت به مجموعه اعضایش، تشبیهی بی نظیر است.
اینکه اگر اعضای جامعه بشری، افراد و ساختارهای اجتماعی به نحو صحیح و در کمال وحدت و هماهنگی به ایفای نقش بپردازند، نیروی مضاعفی در جامعه متشکله احداث می شود که رسانیدن آن به اوج اعلای تکامل را تضمین می نماید .
به این ترتیب رساله مدنیه به تبیین اصول و مفاهیم و ارائه راهکارهایی جهت اصلاح و یا بهتر بگوییم تجدید بنای عالم بشری و ایجاد تمدن و تجدد راستین می پردازد و علاوه بر آن به سوالی اساسی در این خصوص پاسخ می گوید که چه نیرو و قوه محرکه ای می تواند این حرکت را ایجاد کند و انرژی لازم برای این تحول عظیم از کدامین منبع انرژی تأمین می شود.
چنانچه پیش از این بیان شد رساله با تحسین دانش و هوش به عنوان دو ستاره منیر که عالم انسانی به برکت وجودشان روشن و نورانی گردیده، آغاز می شود اما آنچه شایان توجه است آنکه در همان سطور به زیباترین وجه، با بیان حدیث قدسی اسلامی «ان اول ما خلق الله العقل» که اشاره به عقل کلی الهی و مشیت خداوندی دارد، به تلویح خاطرنشان گشته است که عقل بشری در صورتی که با عقل کلی الهی (که از طریق ظهور مظاهر الهیه در عالم بشر جلوه می کند ) منضم می شود، به منبع بی کرانی تبدیل می شود که اعمال خیریه منتج به سعادت انسانی را حاصل می نماید.
سراسر رساله مدنیه حاوی امثله ای از چگونگی پیشرفت برخی ممالک عالم به خاطر علوم و تکنولوژی است. بیان ارزش و اهمیت علم و دانش و تفکر عقلانی و منطقی، سطور متعددی از رساله را به خود اختصاص داده است. در کنار این موضوع به ارائه شواهد و نمونه های متعدد از تاریخ ادیان مختلف بر می خوریم که نشان می دهد چگونه همیشه یک نهضت دینی جدید قادر به تجدید حیات جوامع رو به زوال بوده است. رساله تصویری از عالم به دست می دهد که ثابت می کند هر زمان مظهر ظهور ( پیامبر) جدیدی ظاهر می شود و تعالیم جدیدی ارائه می دهد، عالم بشری پیشرفت می کند، متمدن و متجدد می شود، علوم، صنایع، هنر، فرهنگ و .... سیری صعودی می یابد و این حالت ادامه پیدا می کند تا زمانی که حقیقت دین فراموش می شود و دین دستاویز اشخاصی می شود که به منافع شخصی خود می اندیشند و لذا این قالب و جسد دین باعث رکود و حتی ارتجاع و سقوط جوامع بشری می گردد و این دقیقا همان زمانی است که مظهر ظهور جدید ظاهر می شود و دوباره پروسه قبلی آغاز می گردد، با این تفاوت که نقطه آغازین این ظهور نسبت به ظهور سابق مرحله ای بالاتر در مسیر تکامل بشری است و لذا عالم بشری تحت تأثیر ظهورات الهی به رشد و تکامل روحانی می رسد و در پناه این تکامل روحانی و تحت هدایات آن، عقل بشری در مسیر صحیح حرکت می کند، استعدادها در جهت صحیح شکوفا می شوند و رشد و تکامل می یابند و لذا همیشه تمدن های بزرگ عالم در پی شروع یک فرایند تربیتی که در اثر تعامل یک ظهور الهی با فکر، منطق و عقل بشری ایجاد می شود، به وجود آمده اند.
... سوال اساسی که با مطالعه این اثر نفیس در ذهن مطرح می شود این است که آیا امروز نقطه عطف تاریخی دیگری نیست ؟ آیا این زمان، زمانی که عالم با انواع جنگ و نزاع و فساد و تعصب احاطه شده است، زمانی که حتی ادیان دلیلی برای جنگ و نفرت و دشمنی گشته اند، زمان تعاملی دیگر بین یک ظهور جدید الهی و عقل و منطق بشری نیست ؟ و آیا در زمستانی سرد و سوزناک نباید به دنبال نشانه های بهار بود ؟ ... به این سوال بیندیشیم ...
«.... نسائم ربیع حقیقی می وزد. چون اشجار بوستان به شکوفه و ازهار مزین گردید و ابر بهاری در فیضان، چون روضه خلد سرسبز و خرم شوید... » (رساله مدنیه)
لینک : http://noghtenazar.org/
No comments:
Post a Comment